نيكانيكا، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره
كيانكيان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

زندگي مامان و بابا

یارب نظر تو برنگردد ...

روز جهاني زن مبارك

پريروز روز جهاني زن بود يعني ۸ مارس آقا جون به مناسبت اين روز براي من و مامان پري و نازگل خانوم كادو خريده بود و جالب اينكه براي هر سه مون مثل هم سكه پارسيان گرفته بود ... دستش درد نكنه آقا جو و و و و و ن
19 اسفند 1389

صف نانوايي

دیروز برای اولین بار با عسلک رفتیم تو صف نانوایی. راستش نانوایی درست روبروی خونست و چون دخملی از خونه مامان جون که اومد نخوابید با وجود اینکه خوابش می اومد ... منم گفتم می ریم یه دوری می زنیم و خسته تر میشه و راحت می خوابه توی صف نانوایی به شونه یه خانومه دست زد که خانومه برگشت بهش سلام کرد. بعد هم دستش رو برای یه آقا بلند کرد. فکر کنم می دید کسی کاری به کارش نداره براش عجیب بود الهی فدات بشم که عاشق ددری ... برگشتنه براش یه توپ صورتی گرفتم که خیلی خوشحال شد نازگلک بعد هم رسیدیم خونه شیر خورد و خوابید عمر مامانی تا حالا یه بار با عمو بانک رفته و یه بار هم نانوایی ...
19 اسفند 1389

روز درختكاري

امروز روز درختكاريه اولين روز درخت كاري زندگي تو نازگلكم اميدوارم درخت زندگيت هميشه پربار و پرثمر باشه عزيز دلم. امروز از ساعت ۶ صبح بيدار شدي و مامان و بابا رو بيدار كردي. فكر كنم چون ديروز خواب مونده بوديم خواستي امروز زود برسيم اداره. صبح ساعت ۶ دختركم از خواب بيدار شده بود من چشمام رو روي هم گذاشته بودم و يواشي ميپاييدم كجا داره مي ره. رفت به سمت ميز تلويزيون و دستگيره كشو رو گرفت و روي دو زانو بلند شد و بعد نشست. اين مدل نشستن رو تازه ياد گرفته. همينكه نشست شروع كرد تلويزيون رو نگاه كردن و دست زدن اين يعني تلويزيون رو روشن كنيد مي خوام دس دسي كنم و برقصم. ديشب كلي با آهنگ بري باخ منصور ني ناي كرد و دست زد. الهي قربون دستاي كوچولوت ب...
15 اسفند 1389

خونه جديد

امروز روز سوميه كه رفتيم به خونه جديد ... دلم براي خونه خودمون خيلي تنگ شده با چه شور و شوقي اتاقت رو برات چيدم و تزيين كردم. تمام ماه و ستاره هاي سقف اتاقت رو خودم با كلي ذوق دونه دونه چسبوندم و  اون موقع به هيچ كس نگفتم خودم اينكارو كردم چون هزار تا غر مي زدن كه نه ماهه بارداري و نبايد بري بالاي نردبون ... يادش بخير. اما اتاق جديدت هنوز چيده و مرتب نشده نازگلكم آخه وقتي مياييم خونه تو حوصلت سر ميره و بايد همش باهات بازي كنم يا ببرمت در در خوشگل مامان ... دلم يه خورده گرفته ... نمي خوام حرفي بزنم كه دلگير بشي اميد مامان خدا نكنه هيچ وقت دلتنگ بشي عمرم
11 اسفند 1389
1